محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

فرشته کوچولو

بدون عنوان

1391/4/29 20:07
نویسنده : مبینا
749 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب با مهدیه نشسته بودیم کنار محمد مهدی و اداشو درمیاوردیم ولی مثل اینکه خوشش نمی اومد هر

چند وقت یک بار به نشانه اعتراض جیغ میکشید . بعدشم اخماش میرفت تو هم ولی یه نگاه دیگه

که به کار های من و مهدیه می انداخت خنده اش میگرفت و بین خنده و گریه گیر میکرد. اخه کاراش

خیلی بامزه بود اولش که می گفت اققققققققققووو اققققققو بعد میگفت ادددددددددا بعد هم شروع میکرد به پا کو

بیدن و غلت زدن .خلاصه انقدر کفری  شده بود که دیگه واقعا بین خنده و گریه گیر میکرد و

قیافش   حسابی دیدنی میشد. ماهم میزدیم زیر خنده و اون بیشتر عصبانی میشد . البته دیشب

ساعت 11بود و اون خیلی خوابش می امد و ما دور از چشم مامان این کار هارو می کردیم .

 

الان میخوام براتون یکک ملق مزنم

 

شما قدر کاراتون شبیه به منه . دارین ادای منو در میارین؟ناراحت

 

من کاملا معترضم شما حق نداشتین ادای منو در بیارین . این شکلکا فقط مال منه

من دیگه واقعا نمیدونم به شکلک های اینا بخندم یا گریه کنم

 

تصمیم خودمو گرفتم گریه میکنم . اخه چرا نصفه شبی مزاحم یک طفل خواب الود میشین؟؟؟؟

الهی قربونت برم عزیز دلم  بااین گریه های نازت . ببخشید داداشی ولی باید از کریت یک عکس میگرفتم.

داداشکم خیلی زود روی شونم خوابش برد اون شب حسابی خسته شده بود.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)